قصه پونه عشق
|
|
صداقت یعنی از مرز افقها
به قصد دیدن رویت گذشتن
میان کوچه های سبز احساس
به دنبال قدمهای تو گشتن
نجابت یعنی از باغ نگاهت
به رسم عاطفه یک پونه چیدن
میان سایه روشن های احساس
ترا از پشت یک اینه دیدن
دو چشمت سرزمین آرزوها
نگاهت داستان آشنایی ست
امان از آن زمان که قلب عاشق
گرفتار خزان یک جدایی ست
تو در آن سوی مرمرها ی احساس
و من در جستجوی یک بهانه
که شاید روزی از فصل شکفتن
به تو گویم کلامی عاشقانه
کنار سایبان دیدگانت
همیشه آرزوها ارغوانیست
بدان تا صبح پر نور شکفتن
بیاد دیده تو آسمانی ست
طلوع پاک دیدار تو یعنی
برای لحظه ای چون یاس بودن
زمستان غریبی را شکستن
و چون ایینه با احساس بودن
برای شهر بی باران دل ها
تو یعنی لحظه ی باران گرفتن
تو یعنی در دل پژمردگی ها
بیاد یک فرشته جان گرفتن
در آن آغاز بی پایان رویش
که از باغ افق گل چیده بودی
از آن لحظه که احساس دلم را
به امواج نگاهت دیده بودی
چه زیبا شبنمی از آرزو را
بروی لادن روحم نشاند ی
دلت مرز عبور از آسمان بود
و من را به دل این مرز خواند ی
و اینک من کنار دیدگانت
وفا را مثل گل ها می شناسم
اگر چشمان قلبم را ببندند
ترو تنهای تنها می شناسم
همیشه ساحل دلهای عاشق
بیاد چشم دریا بی قرار است
تو تا آن لحظه ای که می درخشی
تمام سرزمین دل بهار ست
سحر وقتی که می خواهد بیاید
ترا باید از آن بالا ببیند
و باید از گلستان نگاهت
فقط یک شاخه نیلوفر بچیند
سحر قدر ترا می داند و بس
تو یعنی زیر باران تازه گشتن
و یا به احترام یک شقایق
ز مرز آسمان ها هم گذشتن
تواضع یعنی از روی متانت
برای دیدنت دیوانه بودن
و تو یعنی دل صد نسترن را
ز شهر سرخ تنهایی ربودن
دلت تفسیر خوبی های ابی ست
و قلبت قصه ایثار شبنم
نگاهت آسمان آبی و صاف
که می شوید ز چشم عنچه ها غم
نگاهت تا افق بی کینه و پاک
و چشمان تو دو ماه نجیب است
فضای گرم دستان تو ای عشق
پناه نسترن های غریب است
تو یعنی یک نگاه مهربان را
میان یاسها قسمت نمودن
و شاید تو سر آغاز نگاهی
نخستین واژه باغ سرودن
تو یعنی مرهم زخم پرستو
تو یعنی راز درمان شکستن
تو یعنی تا سحر در انتظار
عبور قاصدی زیبا نشستن
تو یعنی نرگس باغ تجسم
تو یعنی یک جهان بالا تر از نور
تو یعنی یک فرشته مثل مهتاب
که با لبخند می اید از آن دور
سپردم به تو دریای دلم را
تو ای افسانه ایثار خورشید
دلم از روی عشقی آسمانی
وجودش را به چشمان تو بخشید
نظرات شما عزیزان:
kazem 
ساعت15:25---13 خرداد 1391
سلام این از کدوم کتابش بود ؟واسم حتما بگین پاسخ:
سلام.تو اینترنت خوندم...
... 
ساعت21:00---23 فروردين 1391
صداقت یعنی........
حماقت...............
سارا 
ساعت13:56---20 فروردين 1391
صداقت یعنی از مرز افقها
به قصد دیدن رویت گذشتن
خیلی قشنگ بود
|
جمعه 11 فروردين 1391برچسب:,
|
|
|
|
|